امور محال و قدرت الهیگستره قدرت خداوند از مباحث علم کلام است. قدرت خداوند با اینکه هیچ محدودیتی ندارد به امور محال تعلق نمیگیرد. در این موضوع شبهاتی مطرح شده مثلا آیا خداوند مثل خودش را میتواند خلق کند؟ در فلسفه و کلام به آن جوابهایی داده شده از جمله اینکه این امور محال، امکان موجود شدن و قابلیت خلق شدن را ندارند؛ لذا ایراد از فاعلیت خدا نیست بلکه اشکال از قابلیت این امور است. ۱ - شبهات قدرت خدااعتقاد به این که قدرت خداوند نامحدود و بیانتها است موجب گشته تا در این باره پرسشها و شبهاتی مطرح شود؛ مانند این که: آیا خداوند میتواند موجودی مانند خود بسازد؟ آیا میتواند جهان هستی را در تخم مرغی جای دهد بدون اینکه جهان را کوچک و یا تخم مرغ را بزرگ کند؟ آیا خداوند میتواند موجودی را خلق کند که نتواند آن را نابود سازد؟ آیا خداوند میتواند سنگی بیافریند که خود نتواند آن را بلند کند؟ اگر پاسخ به این پرسشها منفی باشد آیا دلیل بر این نیست که خداوند بر هر کاری توانا نیست و قدرت الهی محدود است؟ ۲ - پاسخ عرفیکارهایی که انسان با آن برخورد میکند برای آن چند فرض تصور میشود: ۱- کارهایی که انجام آن برای بشر با شرایط کنونی ممکن است مانند ساختن ماشین و هواپیما و... ۲- کارهایی که با شرایط کنونی بشر انجام آن امکانی ندارد، ولی ممکن است با گذشت زمان و فراهم آوردن شرایط مخصوص انجام آن ممکن شود؛ مانند زندگی در کرات آسمانی. ۳- کارهایی که با وسایل عادی و طبیعی به هیچوجه ممکن نیست ولی با علل ماوراء طبیعی امکانپذیر است؛ مانند گلستان شدن آتش، اژدها شدن عصا، بیرون آمدن شتر از دل کوه و زنده شدن مرده یا مرغان گِلی که برای پیامبران الهی با اتکاء به نیروی قابل انجام است. ۴- کارهایی که به هیچوجه امکان وقوع ندارد نه با علل طبیعی و نه با علل ماوراء طبیعی مانند اجتماع دو چیز نقیض، بودن و نبودن یک چیز در یک زمان و با شرایط و نسبتهاب مساوی، پنج شدن حاصل ضرب ۲ در ۲ و... این قسم برخلاف سه قسم اول محال ذاتی است با توجه به این کارها معلوم میشود که قدرت هر چه هم زیاد باشد و یا مانند قدرت خدا بی پایان باشد بالاخره به کاری تعلق میگیرد که انجام آن محال ذاتی نباشد، یعنی از سه قسم اول باشد نه چهارم بنابراین در قسم چهارم کار قابلیت انجام شدن ندارد و قصور و نارسایی در آفریننده و انجام دهنده نیست بلکه در آن کار است. پس در پرسشهای بالا در یک کلمه میتوان گفت همه آنها چون محال ذاتی هستند انجام آن ممکن نیست و قدرت به آن تعلق نمیگیرد و اصولاً نه پاسخ مثبت از این پرسشها صحیح است و نه پاسخ منفی زیرا لازمه پرسش اول این است که آن موجود هم مخلوق باشد و هم نباشد، اگر بخواهد مانند خدا باشد باید مخلوق نباشد در صورتی که اگر خدا او را خلق کند مخلوق خواهد بود لازمه پرسش دوم این است که تخم مرغ در یک زمان هم کوچک باشد و هم بزرگ و جهان خلقت در یک زمان بزرگ باشد و هم کوچک زیرا باید تخم مرغ از این جهان بزرگتر باشد تا جهان در آن جا بگیرد با اینکه فرض کردیم تخم مرغ باید به همان کوچکی باقی بماند پس به مراتب باید از جهان کوچکتر باشد پس هم باید کوچک باشد هم بزرگ و لازمه چنین فرضی اجتماع دو چیز نقیض است. لازمه پرسش سوم هم عجز خداوند نیست بلکه لازمهاش این است که آن موجود هم ممکن الوجود و مخلوق باشد که فناپذیری و قابل نیستی بودن را در پی خواهد داشت. از طرفی چون قابل فنا و نیستی نیست پس ممکن نیست پس باز این امر مستلزم اجتماع نقیض و محال است. [۱]
سبحانی، جعفر، الهیات و معارف اسلامی، ص۱۲۸-۱۳۰، قم، شفق.
[۲]
سبحانی، جعفر، شناخت صفات خدا، ص ۲۵-۳۱، تهران، کتابخانه صدر.
[۵]
سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۲۴۰-۲۴۲، طه، ۱۳۷۷، قم.
در پرسش چهارم نیز مفهوم «سنگی که خداوند قادر به بلند کردن آن نباشد». تناقض درونی دارد، در این صورت آفریدن چنین سنگی منطقاً محال است. [۶]
پترسون، مایکل و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ص۱۲۷، ترجمه: احمد نراقی و ابراهیم سلطانی انتشارات طرح نو، تهران، ۱۳۷۹، چاپ سوم.
۳ - پاسخ فنی فلسفیبه بیان فنی میتوان گفت امور محال یا ممتنع را میتوان به سه دسته تقسیم کرد: ۱- محال ذاتی: امری است که در ذات خویش بدون آنکه پای امر دیگری در میان باشد محال و ناشدنی است مانند اجتماع یا ارتقاع نقیضین که از روشنترین مصادیق محال ذاتی است. ۲- محال وقوعی: امری است که فی حد نفسه و با نظر به ذات آن محال نیست ولی وقوع آن مستلزم محال ذاتی است مانند وجود معلول بدون علت که محال وقوعی است، زیرا تحقق آن مستلزم تناقض خواهد بود چون باید در یک آن، یک شیء (معلول) هم به علت نیاز داشته باشد (چون معلول است) و هم نیاز نداشته باشد (بنابر فرض) و اجتماع نیاز و عدم نیاز، اجتماع نقیضین است. محال ذاتی و محال وقوعی را «محال عقلی» نیز میگویند. ۳- محال عادی: امری است که وقوع آن با نظر به قوانین شناخته شده طبیعت ناممکن است لیکن تحقق آن نه ذاتاً ممتنع است و نه مستلزم محال ذاتی است با توجه به تعاریف فوق تمام مواردی که در تقریرهای مختلف این شبهه وارد شده از جمله محالات وقوعیاند. برای مثال شریک داشتن خداوند از محالات وقوعی است، زیرا فرض دو واجب الوجود پس از تحلیل به تناقض میانجامد زیرا لازم میآید که دو واجب الوجود مفروض در همان حال که واجب الوجودند واجب الوجود نباشند وقوع مورد دوم یعنی قرار گرفتن جهان درون یک تخم مرغ نیز لازمهاش اینست که جهان در همان حال که بزرگ است، بزرگ نباشد چون درون تخم مرغ جای گرفته است و.... ۴ - نکته مهمعدم تعلق قدرت خداوند به محالات ذاتی و وقوعی، در واقع هیچگونه محدودیتی برای قدرت الهی به شمار نمیآیند زیرا این امور اصولا قابلیت ایجاد ندارند و لذا مادون مرتبهای قرار دارند که قدرت به آن تعلق میپذیرد. پس فاعلیت خداوند تام است اما قابل که محالات ذاتی و وقوعیاند قابلیت پذیرش فعل (یعنی ایجاد شدن) را ندارند [۷]
سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۲۴۰-۲۴۲، طه، ۱۳۷۷، قم.
مانند کوزهگری که در عین بالاترین مهارت از آب کوزه سازد یا خیاطی از هوا لباس تهیه کند.۵ - پانویس
۶ - منبعسایت پژوهه، برگرفته ازمقاله «امور محال و قدرت الهی»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۷/۲۶. |